علی مولای مظلومان عالم بگو از نارفیقان چون بنالم
از آن شامی که سر در چاه کردی مرا از درد خویش آگاه کردی
طنین ناله در افلاک افتاد تمام آسمان بر خاک افتاد
پر و بال تو ((زهرا)) را شکستند تو را با ریسمان فتنه بستند
کدامین شب از آن شب تیره تر بود که زهرا حایل دیوار و در بود
زمان بر سینه خود سنگ می کوفت زمین از داغ زهرا شعله ور بود
تو می دیدی ولی لب بسته بودی که آیین محمد در خطر بود؟
ندانستم که در چشم حقیقت کدامین مصلحت مد نظر بود
گلویت استخوانی آتشین داشت که فریادت فقط در چشم تر بود؟
فدای تیغ عریان تو گردم کسی آیا زتو مظلوم تر بود؟
مه خورشید طلعت کیست؟ زهرا چراغ شعله خلقت کیست ؟ زهرا
پس از زهرا علی بی همزبان شد اسیر امتی نامهربان شد
علی تنهاست در یک قوم گمراه زبانش را که می فهمد به جز چاه
پس از او کیسه نان و رطب کو صدای ناله های نیمه شب کو
خدایا کاش آن شب بی سحر بود که تیغ ابن ملجم شعله ور بود
اذان گفتند و ما در خواب بودیم علی تنها به مسجد رهسپر بود
در آن شب تا قمر در عقرب افتاد غم عالم به دوش زینب افتاد
فدک شد پایمال نانجیبان علی لرزید و در تاب و تب افتاد
یقین دارم به جرم فتح خیبر فدک در دست ال مرحب افتاد
علی جان کوفیان غیرت ندارند که فرمان تو را گردن گذارند
علی جان کوفیان با کیاست جدا کردند دین را از سیاست
بنام دین سر دین را شکستند دو بال مرغ امین را شکستند