اشکی که بیصداست
پشتی که بیپناست
دستی که بسته است
پایی که خسته است
دل را که عاشق است
حرفی که صادق است
شعری که بیبهاست
شرمی که آشناست
دارایی من است
ارزانی شماست
تو فقط خدا خدا کنشعری از سهرابداستان ما در این دوراندوباره برگشتمباز هم خدا[عناوین آرشیوشده]