سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که دو مرد را نزد او آوردند که از مال خدا دزدى کرده بودند : یکى از آن دو بنده بود از بیت المال مسلمانان ، و دیگرى در ملک مردمان . فرمود : ] امّا آن یکى از مال خداست و حدّى بر او نیست چه مال خدا برخى از مال خدا را خورده ، و امّا دیگرى بر او حدّ جارى است و دست او را برید . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----90969---
بازدید امروز: ----0-----
بازدید دیروز: ----16-----
مهتاب شب

 

نویسنده: مهتاب
پنج شنبه 88/6/5 ساعت 10:7 عصر

 

به نام خداوند بخشنده مهربان

 

آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم ، و بار سنگین تو را از تو برنداشتیم ؟

همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می کرد ، و آوازه تو را بلند ساختیم ، به یقین پس از هر سختی آسانی است .

(آری) پس از هر سختی آسانی است.

پس هنگامی که از کار مهمی فارغ می شود به مهم دیگری پرداز و به سوی پروردگارت توجه کن.

 

سوره انشراح / جزء 30

 

بازم امشب مثل هر شب تو دلت برام دعا کن

نم نمک سکوت و بشکن زیر لب خدا خدا کن

تو فقط خدا خدا کن

                        تو فقط خدا خدا کن

 بازم امشب مثل هر شب تو برای من دعا کن

 

(آری) پس از هر سختی آسانی است.

                        (آری) پس از هر سختی آسانی است.

                                                (آری) پس از هر سختی آسانی است.

                                                                     (آری) پس از هر سختی آسانی است.

 

خدا جون دوستت دارم تنهام نذار می دونی که بی تو هیچم کمکم کن کمکم کن  تا بتونم سختی ها رو تحمل کنم و لذت آسانی ها رو در کنار تو بچشم .

خدا جون زیبایی را دوست دارم در کنار تو ،‏ عشق را دوست دارم برای تو ،‏ خدا جون دوستت دارم ممنون به خاطر همه بودن ها همه حس کردن هات و .....

 

توی این ماه عزیز دعا یادتون نره

به امید حق


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: مهتاب
سه شنبه 88/1/25 ساعت 7:25 عصر

 

من مسلمانم .

قبله ام یک گل سرخ .

جانمازم چشمه ، مهرم نور .

دشت سجاده من .

من وضو با تپش پنجره ها می گیرم

در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف .

سنگ از پشت نمازم پیداست :

همه ذرات نمازم متبلور شده است .

من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو

من نمازم را ، پی (( تکبیرة الاحرام )) علف می خوانم

پی (( قد قامت )) موج .

 

ادامش با شما ..................... 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: مهتاب
سه شنبه 88/1/11 ساعت 8:47 صبح


دهقان فداکار پیر شده و احتیاج به کمک داره، در تهران مرغا هورمون خوردن خروس
شدن، خروسا مامانی شدن و برای مرغا عشوه میان و ناز میکنن، چوپان دروغگو
عزیز شده و کلی طرفدار داره، شنگول و منگول بزرگ شدن و گرگ شدن، دارا و
سارا رفتن فرانسه کبابی باز کردن، کوکب خانم حوصله مهمون رو نداره و جواب
تلفن رو نمیده، کبری موهاشو مش کرده و تصمیم گرفته دماغشو عمل کنه، روباه
و کلاغ دستشون تو یه کاسست، حسنک گوسفنداشو فروخته و پیکان خرید
ه مسافرکشی می‌کنه، آرش کمانگیر معتاد شده، شیرین، خسرو و فرهاد رو
پیچونده و با دوست پسرش رفته اسکی، رستم و اسفندیار اسباشونو فروختن و
موتور خریدن میرن کیف قاپی
 ...


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: مهتاب
شنبه 88/1/8 ساعت 10:51 عصر

سلام خدا جون  

چقدر دلم برای نوشتن تنگ شده است .خدا جون خوب می دونی که یه مدتی بود که دیگه رمقی برای نوشتن نداشتم ،‏ولی حالا دوباره برگشتم با کوله باری از امید . تازه خدا جون اسم وبلاگ هم تغییر دادم دیگه اسمش - درد و دل تنهایی - نیست ،‏اسمشو گذاشتم مهتاب شب برای اینکه همیشه یادم باشه که در تمام سختیها میشه نوری از امید یافت . همانطور که مهتاب با روشنایی خودش به تاریکی شب رونق می ده . منم از این به بعد به جای اینکه دنبال تاریکی های زندگیم باشم و اونا رو ذکر کنم می خوام دنبال روشنایی ها بگردم و ......

 

ممنونم خداجون آخه  توی این 1 سال خیلی چیزها رو به من آموختی و همیشه کنارم بودی . از این که زمانی که همه تنهام گذاشتن کنارم بودی و آتش عشق به خودت رو توی وجودم شعله ور کردی ممنونم ،‏ممنونم

 

    خدایا من به امید.....


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: مهتاب
جمعه 87/5/18 ساعت 1:46 عصر

 ای پناه بی کسان! ای خدای مهربان!

رشته ی زندگیم را به دست های امن تو می سپارم، مرا هرجا که می خواهی ببر.

خدایا! مرا وسیله ی آرامش قرار ده تا بتوانم آنجا که نفرت هست عشق،آنجا که رنجش هست التیام، آنجا که تردید هست ایمان،آنجا که نا امیدی هست امید، آنجا که ظلمت هست نور و آنجا که اندوه است شادی بکارم."

                                                                                       

جی.پی واسوانی                       


    نظرات دیگران ( )
   1   2   3   4   5   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تو فقط خدا خدا کن
    شعری از سهراب
    داستان ما در این دوران
    دوباره برگشتم
    باز هم خدا
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •